گل پسر مامان و بابا

...

این عکس و تو راه رفتن به آبشار ویسادار گرفتیم رستوران صدف من و آروین وبابایی و عمو محمد  11مرداد 92 ...

مامانی تولدت مبارک ...

یه عکس هم از سورنا عشق کوچولوی من کنار دریا ساحل حسن سرا افطاری خونه نادیا دعوت بودیم این عکس و قبل از رفتن به مهمونی گل پسر مامان هم اینجا تو ماشین تو بغل مامانی خوابش برده بود ...

عکسهای جدید پسرم وقتی رفته بودیم لاهیجان. تازگی آروین یاد گرفته که همه رو بترسونه .وقتی بهش میگی آروین من و بترسون دهان کوچولوشو تا جایی که میتونه باز میکنه و داد میزنه آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه .این یه عکس و وقتی گرفتم که داشتی مامان و میترسوندی نفسم. . . ...

6مرداد شهرک صنعتی محل کار بابا  آروین اینجا حسابی شیطونی کردی اخرشم دیگه خسته شدم دوتایی رفتیم خونه رضوانشهر تا بابایی کارش تموم شه و بیاد دنبالمون     ...

تیر ماه 92 ساحل انزلی اولین باری که با اروین کنار ساحل قدم زدیم.تا اون موقع هیچ وقت آروین دریا  رو تو روز ندیده بود هر بار که میرفتیم کنار ساحل شب بود و گل پسر ما هم خوابیده بود.  آروین جونم اینجا من و بابا و شما سه تایی رفتیم کنار دریا اما متاسفانه یه عکس سه نفره با هم نداریم...شما هم هیچ حس خاصی نسبت به دریا نداشتی و مثل همیشه فقط لبخند میزدی نفسم. ...

امروز 5 مرداد آروین امروز یه روز سخت و پشت سر گذاشت.صبح و با گریه از خواب بیدار شد بر خلاف روزهای دیگه که روز و با خنده واسه مامان شروع میکردی امروز صبح هم خیلی زود از خواب بیدار شدی و هم خیلی بی حوصله و کلافه بودی عزیز دلم. من فکر می کنم به خاطر اینه که همین روزها میخوای اولین دندونت و در بیاری و لثه ات که کلافه ات کرده. الهی مامان واسه بی قراری هات بمیره. امروز که همش گریه میکردی و اجازه نمی دادی  که من به هیچ کاری برسم من هم گاهی کلافه و عصبی می شدم. مامانی امیدوارم حالت زود تر خوبشه و خیلی زود دندون های کوچولو موچولوت در بیاد تا همیشه و هر روز صبح و با خنده شروع کنیم. . .   ...

سیزده به در .نوروز92 گیسوم....من و پسرم... ...

اولین عکسی که مامان تو حموم ازت گرفت آروین عاشق حموم و اب بازی کنترل کردنش تو حموم تازگی ها خیلی سخت شده.   این ورووجک که میبینید وقتی اب و میبینه نیشش وا میشه و بعد حموم هم خیلی راحت میخوابه             ...